کد مطلب:140454 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118

اشعار مرحوم جودی در زبان حال امام با حضرت علی اصغر




اصغر اگر ز عطش تشنه و بی تاب شدی

به روی دست پدر خوب تو سیراب شدی



شمر رحمی نه اگر بر دل بی تابت كرد

نوك تیر ستم حرمله سیرابت كرد






گفت پیكان چه بگوش تو كه مدهوش شدی

چه شنیدی كه به یك مرتبه خاموش شدی



طایر هوش ز سر رفت ز مدهوشی تو

ناله ی من به فلك رفت ز خاموشی تو



نور چشما بگشا دیده ز هم خواب بس است

برونم طاقتت از این دل بی تاب بس است



بود امیدم كه توام یار بهر حال شوی

بزبان آئی و هم صحبت اطفال شوی



هوسم بود هم آواز به مادر باشی

نقل مجلس شب دامادی اكبر باشی



گر دلم سوخت پس از مرگ عزیزان دگر

سوخته، داغ تو جان من ابا جان پسر



زانكه اندر دم جان دادنت ای دل خسته

دست های تو بدی خسته و پایت بسته



سینه بگداخت از این غم كه تو با این دل ریش

دست و پائی نزدی در دم جان دادن خویش



جودیا بگذر از شرح و غم و باش خموش

كه ز غم فاطمه غش كرد و علی شد مدهوش